بررسی تابلو بوم دختر رومه فروش
زمستان سردی بود، برف همه جا را فرا گرفته بود، بخار سفیدی از تمام دود کش ها بیرون می زد، ماریا در حال قدم زدن روی سنگ فرش خیابان پوشیده شده از برف بود، در حالی که از سرما به خود می لرزید، با صدایی لرزان داد میزد، رومه . رومه . خبرهای داغ، رومه، ولی کسی به او توجه ای نمی کرد، او ناامید نمی شد، همیشه با امیدواری به کارش که رومه فروشی بود، می پرداخت، او از خانواده فقیری بود و باید خرج خودش و مادرش که پ
درباره این سایت