وقتی اول و دوم فرقی نمی کند
شیوانا در بازار دهکده راه می رفت. متوجه شد یکی از شاگردانش که اتفاقا فردی مودب بود با یکی از جوانان شرور دهکده در حال بحث و گفت وگو با صدای بلند است.مردم هم دور آنها جمع شده بودند و به دعوای لفظی آن دو گوش می کردند.
وقتی کار بحث و مجادله بالا گرفت، جوان شرور کلام زشتی بر زبان راند و شروع کرد به گفتن الفاظ نامناسب. شاگرد مودب شیوانا از این دشنام ها به شدت رنجید و سعی کرد مدتی سکوت کند و با استدلال و لحنی مودبانه او را آر
درباره این سایت